معرفی کتاب «چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم»
کتاب «چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم» داستان پسری است به نام لویی که از دست پدر و مادرش که با دیگران رقابت و چشم و همچشمی میکنند به ستوه آمده است. نقل مکان به محل جدید و مدرسه تازه، پدر و مادر لویی را به والدینی رقابتی تبدیل کرده است. آنها از لویی و برادرش الیوت میخواهند که بعد از مدرسه با شرکت در کلاسها و فعالیتهای فوقبرنامه رفتاری مشابه کودکان همسایه داشته باشند تا از قافله پیشرفت عقب نمانند.
لویی که شوخطبع است و میخواهد کمدین شود با پدر و مادرش مشکل پیدا میکند تا اینکه در کلاس آموزش بازیگری با دختری به نام مدی آشنا میشود. مدی ادعا میکند با به کار گرفتن روشی بینظیر توانسته است پدر و مادرش را به گونهای تربیت کند که دست از سر او بردارند و مدی را به حال خود رها کنند؛ اما آیا لویی واقعاً میخواهد از جانب پدر و مادرش نادیده گرفته شود؟
نویسنده توانسته است با زبان طنز، ویژگیهای شخصیتهای داستان را به خوبی به تصویر بکشد. کتاب نگاهی نقادانه به رفتار تربیتی خانوادهها دارد و پدر و مادرها هم از خواندن این کتاب، بسیار خواهند آموخت. رفتار پدر و مادرهای این کتاب برای خواننده ملموس و باورپذیر است و نویسنده به صورتی غیرمستقیم شیوههای تربیتی جاهطلبانه و توام با فشار والدین را زیر سؤال میبرد.
خواننده ایرانی نیز میتواند با این کتاب و شخصیتهای آن همذاتپنداری کند چرا که همه ما با پدر و مادرهایی مواجه هستیم که آرزوهای دست نیافته خود را در آینده فرزندانشان جستوجو میکنند. آنها اوقات فراغت فرزندانشان را با کلاسهای تقویتی، تست درسی و ... پر میکنند و همراه با نظام آموزشی رقابتگرا آنان را از حق شاد بودن و لذتهای دوره کودکی محروم میکنند.
درباره نویسنده و کتاب چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم
پیت جانسون نویسنده کودک و نوجوان انگلیسی، متولد 1965 میلادی است. او تاکنون بیش از چهل کتاب نوشته است و در سنتآلبانس، واقع در جنوب انگلستان، زندگی میکند. کتابهای این نویسنده طرفداران زیادی دارد و کتاب چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده است؛ کتابی که خواننده را به قاهقاه خندیدن وامیدارد.
صد و یک سگ خالدار اثر دودی اسمیت رمان مورد علاقه پیت جانسون است. او میگوید نوشتن را نخستین بار با نامهای به دودی اسمیت شروع کرده است و خانم اسمیت با پاسخ به نامهاش اولین کسی بوده که ایده نویسنده شدن را در ذهن پیت جانسون پرورانده است.
برشی از کتاب:
همین تازگی مدرسه جدیدم را شروع کردهام. مدرسهای میگویم و مدرسهای میشنوی. همینقدر بگویم که اینجا پر است از خرخوانترین آدمهایی که توی عمرم دیدهام. از آن طرف هم بابا و مامانم ویرِ درس و مشق و تستزنی و کلاسهای فوقبرنامه برای من گرفتهاند. واقعاً برایم کابوس شده. باز جای شکرش باقی است که دوست جدیدم، مدی، کمک میکند. مدی میگوید بابا و مامان خودش هم اینجوری بودهاند تا بالاخره توانسته تربیتشان کند. راستش تمام پدر و مادرها باید تربیت بشوند. مدی توی این کار خیلی وارد است.
باورتان نمیشود چقدر از پا گذاشتن توی این مدرسه چندشم میشود. مخصوصاً روزهای دوشنبه. برای اینکه به خودم حال بدهم، آهنگ کریسمس مبارک را با سوت میزنم یا از اینجور کارهای مسخره. بعد به کلاس درس ثابتمان میروم و آنجاست که باز با قیافهی وُرمولد پیر روبهرو میشوم. همین که چشمش به من میافتد، لبش عین یک ساندویچ بیات چروک میافتد. آخر چرا من نباید یک معلم شادتر و باحالتر داشته باشم؟ یکی مثل جک، قاتل زنجیرهای!
... من میخواهم کمدین بشوم. میدانید، آدم اراده کند، میتواند. خلاصه، من فقط در یک چیز خوبم و آن هم خنداندن آدمهاست.
بعد از مدرسه به خانه برگشتم تا باز یک شب عالی را در بازداشت خانگی بگذرانم. با این پدر و مادر چه کار کنم؟ روز به روز بدتر میشوند. چه میشد یک سرگرمی دیگر برای خودشان پیدا میکردند و دست از سر من برمیداشتند؟
اولین روزِ تماموقت تربیت پدر و مادر. تصمیم گرفتهام دوره را فشرده برگزار کنم، چون خیلی دوست دارم زودتر کلک کار کنده شود.
ادامه مطلب